به گزارش حیات، اظهارات اخیر دونالد ترامپ در پارلمان رژیم صهیونیستی، مبنی بر تمایل به «صلح با ایران» و «آغاز گفتوگو برای پایان خصومتها»، در ظاهر رنگی از مصالحه دارد، اما در واقع امتداد همان سیاست فشار، تهدید و فریب رسانهای است. مرور رفتار و تصمیمات او در سالهای اخیر بهروشنی نشان میدهد که ادبیات صلحطلبانه ترامپ، صرفاً پوششی برای بازسازی چهرهای مخدوش از سیاستهای ضدایرانی اوست.
ترامپ در حالی از «گفتوگو» سخن میگوید که سابقه سیاهی در اذهان ملت ایران دارد و با حمله به تاسیسات هستهای کشورمان، اجرای شدیدترین تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران و به شهادت رساندن حاج قاسم سلیمانی که نماد اقتدار و بازدارندگی منطقهای جمهوری اسلامی بود، چهرهای شفاف از رفتار و کردار خود به نمایش گذاشته و دشمنی خود را به صورت رسمی اثبات کرد.
ترامپ در سخنان اخیر خود، از ایران خواست تا «بقای رژیم صهیونیستی را تضمین کند» و در ادامه با طرح مبهم «توافق منطقهای جدید»، عملاً مسیر پیوستن تهران به روند موسوم به «پیمان ابراهیم» را بهعنوان شرط تحقق صلح مطرح ساخت؛ چنین رویکردی، آشکارا نشان میدهد که هدف واقعی نه صلح، بلکه وادار کردن ایران به عدول از اصول بنیادین سیاست خارجی خود است؛ مطابق اصول ۱۵۲ و ۱۵۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی کشور بر نفی سلطهپذیری و حمایت از مستضعفان در برابر مستکبران استوار است. بر این مبنا، به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس یا هرگونه سازش با اشغالگران، مغایر با قانون اساسی و منطق انقلاب اسلامی است. افزون بر این، رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تأکید کردهاند که مسئله فلسطین، «مسئله اول جهان اسلام» است و هرگونه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به معنای خیانت به امت اسلامی محسوب میشود.
از منظر راهبردی نیز، سیاست بازدارندگی جمهوری اسلامی بر پایه سه مؤلفهی توان دفاعی مستقل، حضور مؤثر منطقهای و حمایت از مقاومت مردمی علیه مستکبران شکل گرفته است و هرگونه عقبنشینی از این مؤلفهها، نهتنها با اصول انقلاب و منافع ملی سازگار نیست، بلکه به برهم خوردن موازنه امنیتی در منطقه منجر میشود. از همینرو، خواسته ترامپ مبنی بر تعطیلی فعالیتهای موشکی یا کاهش نفوذ منطقهای ایران، در عمل تلاشی برای تضعیف محور مقاومت و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی است، نه ایجاد صلحی پایدار.
ترامپ با شناخت از این واقعیت که جمهوری اسلامی ایران هرگز به چنین شروطی تن نخواهد داد، از ادبیات صلحطلبانه بهعنوان ابزار فشار رسانهای استفاده میکند. او میکوشد با طرح واژههایی مانند «معامله بزرگ» و «توافق تاریخی»، افکار عمومی جهانی را بهسوی خود جلب کند و همزمان بر مشروعیت رژیم صهیونیستی مهر تأیید زده وبه اصطلاح توپ را در زمین ایران بیندازد، اما همانگونه که سوابق او در خروج از برجام، اعمال تحریمهای حداکثری و تحریک متحدان اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه نشان میدهد، هدف نهایی وی نه صلح بلکه مهار، تضعیف و بیاثر کردن جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیاست کما اینکه به زعم کارشناسان بقای رژیم صهیونیستی وابسته به جنگ است و هیچ کس بع اندازه ترامپ خواهان این موضوع نیست و مقدمات آن را فراهم نکرده است.
از این منظر، سخنان اخیر ترامپ را باید بخشی از راهبرد فریب و عملیات روانی آمریکا در منطقه دانست؛ راهبردی که با استفاده از زبان دیپلماسی، میکوشد واقعیتهای میدانی شکستخورده خود را بپوشاند. در شرایطی که محور مقاومت در بالاترین سطح انسجام و بازدارندگی قرار دارد و سیاست خارجی ایران بر اصول ثابت و خدشهناپذیر خود استوار است، چنین ادعاهایی فاقد هرگونه اعتبار راهبردی و اهرمی برای فرصت سازی برای تداوم خباثتهای محور عبری ـ غربی میباشد. از همین رو افشای
چهره واقعی ایالات متحده و بازنمایی فریبکارانه صلح از سوی کسی که معمار ترور، حامی رژیم صهیونیستی و مجری سیاست فشار حداکثری علیه ملت ایران است از سوی رسانه ها، تحلیگران، مقامات سیاسی و دیپلماتها میتواند اهداف پشت پرده ترامپ و شرکایش را عیان و توطئه آنها علیه کشورمان را خنثی کرده و در عین حال مبین ضعف و سردرگمی راهبردی واشنگتن در برابر ثبات و قدرت جمهوری اسلامی ایران باشد.
نظر شما